چهار شنبه سوری همه نیازهای ما حتی تفریح نیاز به ضوابطی دارد. سنت های جامعه در صورتی مشروع است که منابع دینی آن را تأیید کنند. مسلمانی به حرف نیست به رعایت ضابطه هاست. مراسم چهارشنبه سوری به دلیل مجموعه ای از آفات زیر مجوز شرعی ندارد: ترویج خرافات. آزار رساندن به دیگران. سلب آسایش و امنیت عمومی. ایجاد خسارت مالی و جانی به خود و دیگران. پیامبر فرمود: ملعون من ضار مؤمناً. ایجاد مزاحمت برای دیگران ایجاد ترس و وحشت. اسراف و از بین بردن سرمایه ها. مخالفت با ضوابط و قوانین کشور. [1]
پی نوشت : [1] . محمود اکبری، احکام دو دقیقه ای، چاپ دوم، نشر فتیان، قم، 1391، ص206.
پوشش مردانه دختر و احساس مرد بودن سؤال:دخترى از كودكى لباس مردانه مىپوشيده و حالا كه بزرگ شده خود را مرد مىداند و با استفاده از داروهاى شيميايى حالت مردانه در او ايجاد شده و با مراجعه به پزشك، درخواست تغيير جنسيّت خود را نموده است، آيا پزشك مجاز به تغيير جنسيّت مىباشد؟ مکارم شیرازی: تغيير جنسيّت اگر صورى باشد جايز نيست و اگر واقعى باشد (اين امردر افراد دو جنسى واقع مىشود) به عنوان درمان و ظاهر شدن جنسيّت واقعى جايز و گاه واجب است. [1]
پی نوشت : [1] . مكارم، استفتائاتات جديد، ج1، ص 470. مكارم، احكام پزشكى، ص109 و 110.
پوشش زنانه پسر و احساس زن بودن سؤال: اگر مردى در اثر عدم تربيت صحيح و عدم مراعات مسائل شرعى در خانواده، در كودكى لباس زنانه پوشيده و حالا كه بزرگ شده خود را زن مىداند و با استفاده از داروهاى شيميايى حالات زنانه در او تقويت شده و درخواست تغيير جنسيت مىكند، آيا جايز است تغيير جنسيّت بدهد؟ مکارم شیرازی: تغيير جنسيّت صورى جايز نيست، ولى اگر جنسيّت واقعى او خلاف آن است كه در او ظاهر مىباشد، تغيير آن جايز بلكه گاه واجب است. [1]
پی نوشت : [1] . مكارم ، استفتائاتات جديد، ج1، ص471 و 470. مكارم، احكام پزشكى، ص 108.
اضطراب امتحان اضطراب امتحان، نگرانی افراطی درباره نحوه عملکرد در امتحان است. به هنگام آمادگی برای امتحانات، کمی احساس اضطراب، کاملاً طبیعی است. در واقع، کمی اضطراب میتواند جرقهای برای شروع مطالعه و حفظ انگیزه باشد. اما اگر این اضطراب از حد طبیعی فراتر رود ممکن است عملکرد شما را در طی امتحان مختل سازد، چرا که در بیان وتشریح آموختههایتان احساس ناتوانی میکنید. آیا شما دچار اضطراب امتحان هستید؟ در صورتی که از موارد زیر به چهار مورد یا بیشتر پاسخ مثبت دهید، احتمالاً دچار اضطراب امتحان هستید. 1. به هنگام شروع مطالعه برای امتحان دچار مشکل میشوم. 2. هنگام مطالعه برای امتحان، بسیاری مواقع دچار حواس پرتی میشوم. 3. بدون توجه به این که چقدر برای امتحان تلاش میکنم، همیشه انتظار عملکرد ضعیفی در امتحان دارم. 4. در جلسه امتحان، دچار علائم ناراحتی جسمانی، نظیر تعریق کف دست، معده درد، سردرد، تنگی نفس و تنش عضلانی میشوم. 5. به هنگام امتحان، جهتیابی و درک سوالات برایم دشوار است. 6. به هنگام امتحان در سازمان بندی افکارم دچار مشکل میشوم. 7. بیشتر اوقات برگه امتحانیام سفید است. 8. در جلسه امتحان، ذهنم به مسائل حاشیهای منحرف میشود. 9. معمولاً در مقایسه با تکالیف و مقالات کلاسی، در امتحان نمره کمتری میگیرم. 10. بعد از امتحان مطالبی را که نمیتوانستم سر جلسه به خاطر بیاورم، به یاد میآورم. راهکارهایی برای مقابله با اضطراب امتحان موارد زیر برخی از راهکارهایی است که میتوانید قبل، حین و بعد از امتحان برای کاهش اضطراب انجام دهید. 1. از روشهای مناسب مطالعه استفاده کنید تا روی مباحث امتحانی تسلط داشته باشید. این تسلط به شما کمک خواهد کرد تا بدون اضطراب و با اعتماد بیشتری برای امتحان آمادگی پیدا کنید. 2. در ضمن مطالعه، نگرش مثبت را حفظ کنید. به موفقیت، و نه شکست، فکر کنید. امتحان را به عنوان فرصتی در نظر بگیرید که میزان آموختههایتان را نشان میدهید. 3. پیش از رفتن به جلسه امتحان، خوب استراحت کنید و غذای مناسبی بخورید. شب قبل از امتحان به اندازه کافی بخوابید. قبل از امتحان غذایی سبک و مقوی بخورید. 4. با توکل به خدا و تکرار ذکری که به آن عادت دارید، آرامش را به خود بازگردانید. 5. در طی امتحان آرام باشید. تنفس آرام و عمیق کمک کننده است. بر خودگوییهای مثبت مانند «من میتوانم این کار را انجام دهم»، تمرکز کنید. 6. برای امتحان، طبق برنامه پیش بروید. حتی اگر امتحان دشوار است نگران نشوید و برنامه مورد نظر را حفظ کنید. 7. با دیدن همکلاسیهایتان که قبل از شما امتحان را تمام کردهاند، دچار اضطراب نشوید. از زمانی که برای عملکرد بهینه نیاز دارید، استفاده کنید. 8. زمانی که امتحان تمام شد، موقتاً آن را فراموش کنید. تا وقتی که نتیجه این امتحان اعلام نشده کاری از دست شما برنمیآید. توجه و تلاشتان را روی تکالیف و امتحانات جدید متمرکز کنید. 9. زمانی که نتیجه امتحان اعلام شد، آن را تحلیل کنید و تا ببینید چه حد توانستهاید عملکرد بهتری داشته باشید. از اشتباهات و نقاط قوت خود درس بگیرید و این تجارب را در امتحانات بعدی نیز به کار گیرید. برای عملکرد مناسب در امتحان باید از مباحث و مطالب امتحانی مطلع باشید و برای آن که دانستهها و معلوماتتان را نشان دهید، باید اضطراب امتحان را کنترل کنید. [1]
پی نوشت : . [1] نشریه پیام مشاور نشریه مشترک دفتر مرکزی مشاوره وزارت علوم و مرکز مشاوره دانشگاه تهران، شماره 64، سال هفتم، خرداد 1387
تفاوت های زن ومرد وتاثیر آگاهی از آنها بر روابط مقدمه : با خلقت بشر ، تفاوت هایی بین دوجنس زن و مرد مشاهده شد که باعث تغییراتی در زندگی شان شد ، عدم آگاهی از ظرافت های شخصیتی یکدیگر و عدم شناخت روحیات واحساسات ، باعث پدید آمدن مشکلاتی در زندگیشان شده است . توجه به تفاوت ها و آگاهی صحیح از آنها می تواند بهترین راه و موثرترین راه حل در برخورد با مشکلات بین زن وشوهر باشد. این تفاوتها شامل تفاوت های فیزیولوژیک ، روانی وارتباطی می باشد. تفاوت های فیزیولوژیکی : جسم پینه ای مغز زنان در مقایسه با جسم پینه ای مغز مردان 40% رشد یافته تر است ، درنتیجه زنان بیشتر و سریعتر از مردان می توانند به عواطف و حافظه خود دسترسی پیدا کند ، درحالیکه مردان نمی توانند دو نوع اطلاعات را به طور همزمان درک وترجمه کنند به همین دلیل است که مرد نمی تواند به طور همزمان روی احساس لذت وحرفهای عاشقانه همسرش متمرکز شود، درحالیکه زن می تواند بر روی هردو مسئله متمرکز شود. تفاوت های روانی ورفتاری: کل نگری و جزء نگری : مردان بیشتر کل نگر بوده وبه مسائل جزئی توجه چندان نشان نمی دهند ، درحالیکه زنان توجه به مسائل جزئی داشته و این توجه مانع دیدن ابعاد کلی مسائل آنها می شود. - علایق سیاسی ، اجتماعی : مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان این مطلب چنین مطرح کرده است که عقل مرد بیش از عقل زن است . منظور ازاین عقیده قوه مدیریت ، در مسائل سیاسی ، اقتصادی ، علمی ، تجربی وریاضی وکارهای اجرایی است . نتیجه اینکه علایق سیاسی ، اجتماعی مردان خیلی بیشتر از زنان است . انحصار طلبی زنان : زنان علاقمندند پس از ازدواج کردن همسرشان تنها متوجه ایشان بوده وتمایل به زنان دیگر نداشته باشد. براساس تحقیقات رسیدن زن به اوج لذت هیجان جنسی در روابط زناشویی 5-4 برابر بیشتر از روابط خارج از چارچوب ازدواج ودر روابط تک همسری 3-2 بار بیشتر از روابط چند همسری است واین انحصار طلبی در روابط را می رساند. روابط ارتباطی ( پیوند جویی ) : مردان به سئوال کردن بی علاقه اند درصورتی که زنان علاقمندند ، زنان از اینکه کاری بلد نباشند سئوال می پرسند ویا تقاضای کمک می کنند اما ناراحت نمی شوند درحالیکه یک مرد هیچگاه چنین کاری را نمی کند ، بلکه از کمک کردن به زنان راضی و خشنودند . علت این تفاوت را می توان بر سر میل به پیوند جویی زنان واستقلال طلبی مردان دانست.. - در نظر زنان گفتگو وارتباط با همدیگر منشا رضایت و خرسندی است . زنان به جای آنکه هدف گرا باشند ارتباط گرایند وبیشتر تمایل دارند عشق ومحبت خویش را ابراز کنند ولی مردان برقراری ارتباط را وسیله ای برای رسیدن به اهداف خود می دانند. - زنان تمایل دارند که ذهن خود را به دیگران مشغول کنند درواقع به فکر دیگران بودن برای آنان نشانه محبت است. - زنان دربین خود ، برای رسیدن به هدف یا گفتن حرفشان به شیوه ای که به کسی برنخورد ، معمولا از روشهای غیر مستقیم استاده می کنند . اما مردان درگفتن آنچه برای گفتن دارند معمولا رودرواسی نمی کنند واز دیگران نیز انتظار دارند که با آنها همین برخورد را داشته باشند. -مردان درتشخیص تفاوت بین هیجانها مشکل دارند همچنین وقتی که آنها موفق می شوند که هیجانی را که درحال حاضر دارند تشخیص می دهند به دشواری می توانند کلمات مناسبی برای بیان آن پیدا کنند . - مردان درسکوت فکر می کنند وبرای اینکار نیاز به زمان دارند ، و زنان با صدای بلند فکر می کنند و برنامه ها ، شادیها و همه شکوه های خود را به طور همزمان وپشت سرهم برزبان می آورند. - مردان از اشتباه کردن می ترسند ونمی خواهند ترسها وتردیدهای خود را نشان دهند آنها به این دلیل که همیشه می خواهند درست پاسخ دهند پیش از پاسخ دادن کمی فکر کنند بنابراین در برخورد با زنان سریع پاسخ نمی دهند یا ازآنها می خواهند که مجال فکر کردن به آنها داده شود. - زنان برای ایجاد ارتباط وبیان حالتهای روحی خود از زبان ارتباطی صمیمانه استفاده می کنند . مردان از زنان برای انتقال اطلاعات و دریافت آن بهره می گیرند. - مردان از واقعیت های عینی وخارجی حرف می زنند ، زنان از ارتباطات عاطفی صحبت می کنند . برای یک زن زندگی خصوصی اهمیت دارد نه موقعیت اجتماعی وهنگام حرف زدن زنان معمولا به دنبال تائید شدن هستند درحالیکه مردان قدرت طلبی می کنند. [1]
ده مهارت اصلي زندگي: سازمان جهاني بهداشت در برنامة مهارتهاي زندگي كه در سال ۱۹۹۳ معرفي نمود، ده مهارت را بهعنوان مهارتهاي زندگي اصلي معرفي نمود. اين ده مهارت از سوي يونيسف و يونسكو نيز بهعنوان مهارتهاي زندگي اصلي شناخته شدهاند. اين مهارتها عبارتاند از: ۱. مهارت تصميمگيري (decision-making): در اين مهارت افراد ميآموزند كه تصميمگيري چيست و چه اهميتي دارد. آنها همچنين با انواع تصميمگيري آشنا شده و مراحل يك تصميمگيري را گامبهگام تمرين ميكنند. دانشجويان همچنين با رابطة موجود ميان تصميمگيري و ساير مهارتهاي زندگي از يكسو و رابطة تصميمگيري با پيشگيري اوليه در بهداشت رواني از سوي ديگر آشنا ميشوند. ۲. مهارت حلّ مسئله (problem solving): اين مهارت عبارت است از تعريف دقيق مشكلي كه فرد با آن روبهرو است، شناسايي و بررسي راهحلهاي موجود و برگزيدن و اجراي راهحل مناسب و ارزيابي فرآيند حلّ مسئله تا به اين ترتيب فرد دچار دغدغه و اضطراب نشود و از راههاي غيرسالم براي حلّ مشكلات خويش استفاده نكند. ۳. مهارت تفكر خلاق (creativethinking): توانايي تفكر خلاق يك مهارت سازنده و پايه براي نيل به ساير مهارتهاي مرتبط با سبك انديشيدن است. در اين مهارت افراد فرا ميگيرند كه به شيوهاي متفاوت بيانديشند و از تجربههاي متعارف و معمولي خويش فراتر روند و تبيينها يا راهحلهايي را خلق نمايند كه خاص و ويژة خودشان است. ۴. مهارت تفكر نقاد (criticalthinking): اين مهارت عبارت است از توانايي تحليل عيني اطلاعات موجود با توجه به تجارب شخصي و شناسايي آثار نفوذي ارزشهاي اجتماعي، همسالان و رسانههاي گروهي بر رفتار فردي. ۵. توانايي برقراري ارتباط مؤثر (effectivecommunication): اين مهارت به معناي ابراز احساسات، نيازها و نقطهنظرهاي فردي بهصورت كلامي و غيركلامي است. ۶. مهارت ايجاد و حفظ روابط بينفردي (interpersonal relationship skills): مهارتي است براي تعامل مثبت با افراد، بهويژه اعضاي خانواده، در زندگي روزمره. ۷. خودآگاهي (self-awareness): خودآگاهي به معني توانايي و ظرفيت فرد در شناخت خويشتن، و نيز شناسايي خواستهها، نيازها و احساسات خويش است. در اين مهارت فرد همچنين ميآموزد كه چه شرايط يا موقعيتهايي براي وي فشارآور هستند. ۸. مهارت همدلي كردن (empathy): اين مهارت عبارت است از فراگيري نحوة درك احساسات ديگران. در اين مهارت فرد مياموزد كه چگونه احساسات افراد ديگر را تحت شرايط مختلف درك كند، تفاوتهاي فردي را بپذيرد و روابط بينفردي خود را با افراد مختلف بهبود بخشد. ۹. مهارت مقابله با هيجانها (coping withemotions): شناخت هيجانها و تأثير آنها بر رفتار. همچنين فراگيري نحوة ادارة هيجانهاي شديد و مشكلآفرين نظير خشم، مهارت مقابله با هيجانها ناميده ميشود. ۱۰. مهارت مقابله با استرس (coping withstress): در اين مهارت افراد فرا ميگيرند كه چگونه با فشارها و تنشهاي ناشي از زندگي امروزي و همچنين استرسهاي ديگر كنار بيايند. [1]
پی نوشت : .[1] برگرفته از كتاب: راهنماي عملي برگزاري كارگاههاي آموزش مهارتهاي زندگي: كتاب راهنماي مدرس/ تأليف: لادن فتي... (و ديگران).- تهران: دانژه، ۱۳۸۵.
تعريف مهارتهاي زندگي: سازمان جهاني بهداشت، مهارتهاي زندگي را چنين تعريف نموده است: توانايي انجام رفتار سازگارانه و مثبت بهگونهاي كه فرد بتواند با چالشها و ضروريات زندگي روزمره كنار بيايد (WHO، 1994). يونيسف مهارتهاي زندگي را به اين صورت تعريف ميكند: يك رويكرد مبتني بر تغيير رفتار يا شكلدهي رفتار كه برقراري توازن ميان سه حوزه را مدّنظر قرار ميدهد. اين سه حوزه عبارتاند از: دانش، نگرش، و مهارتها . تعريف يونيسف بر شواهد پژوهشي مبتني است كه نشان ميدهند اگر در توانمندسازي افراد جامعه بحث دانش، نگرش، و مهارت بهصورت تلفيقي مورد توجه قرار نگيرد، نتيجة مورد انتظار يعني كاهش رفتارهاي پرخطر بهدست نميآيد (UNISEF، 1999). بهطور كلّي، مهارتهاي زندگي عبارتاند از تواناييهايي كه منجر به ارتقاي بهداشت رواني افراد جامعه، غناي روابط انساني، افزايش سلامت و رفتارهاي سلامتي در سطح جامعه ميگردند. مهارتهاي زندگي، هم بهصورت يك راهكار ارتقاي سلامت رواني و هم بهصورت ابزاري در پيشگيري از آسيبهاي رواني ـ اجتماعي مبتلا به جامعه نظير اعتياد، خشونتهاي خانگي و اجتماعي، آزار كودكان، خودكشي، ايدز، و موارد مشابه قابل استفاده است. بهطور كلّي، مهارتهاي زندگي ابزاري قوي در دست متوليان بهداشت رواني جامعه در جهت توانمندسازي جوانان در ابعاد رواني ـ اجتماعي است. اين مهارتها به افراد كمك ميكنند تا مثبت عمل كرده و هم خودشان و هم جامعه را از آسيبهاي رواني ـ اجتماعي حفظ كرده و سطح بهداشت رواني خويش و جامعه را ارتقاء بخشند (WHO، 1999). [1]
پی نوشت : .[1] برگرفته از كتاب: راهنماي عملي برگزاري كارگاههاي آموزش مهارتهاي زندگي: كتاب راهنماي مدرس/ تأليف: لادن فتي... (و ديگران).- تهران: دانژه، ۱۳۸۵.
تاريخچة مهارتهاي زندگي: آموزش مهارتهاي زندگي در سال ۱۹۷۹ و با اقدامات دكتر گيلبرت بوتوين (Gilbert Botvin) آغاز گرديد. وي در اين سال يك مجموعه آموزش مهارتهاي زندگي براي دانشآموزان كلاس هفتم تا نهم تدوين نمود كه با استقبال فراوان متخصصات بهداشت روان مواجه گرديد. اين برنامة آموزشي به نوجوانان ياد ميداد كه چگونه با استفاده از مهارتهاي رفتار جرأتمندانه، تصميمگيري، و تفكر نقاد، در مقابل وسوسه يا پيشنهاد سوءمصرف مواد از سوي همسالان مقاومت كنند. هدف بوتوين طراحي يك برنامة واحد پيشگيري اوليه بود و مطالعات بعدي نشان داد كه آموزش مهارتهاي زندگي تنها در صورتي به نتايج مورد نظر ختم ميشود كه همة مهارتها به فرد آموخته شود. پژوهشها حاكي از آن بودند كه اين برنامه در پيشگيري اولية چندين نوع مواد مخدر از جمله سيگار موفق بوده است (بوتوين، ۲۰۰۰؛ بوتوين، ۲۰۰۲). به دنبال اين اقدام مقدماتي، از سال ۱۹۹۳ به بعد سازمان جهاني بهداشت با هماهنگي يونيسف، برنامة آموزش مهارتهاي زندگي را بهعنوان يك طرح جامع پيشگيري اوليه و ارتقاي سطح بهداشت رواني كودكان و نوجوانان معرفي نمود (WHO، 1994؛ WHO & UNISEF، 1994؛ WHO، 2004). اين برنامه در كشورهاي مختلف دنيا تجربه شد و گزارشهاي اميدبخشي از كارايي اين برنامه منتشر گرديد. اهميت مهارتهاي زندگي: پژوهشهاي متعدد نشان دادهاند كه خودـآگاهي (self-awareness)، عزّتنفس (self-esteem)، و اعتمادبهنفس (self-confidence)، شاخصهاي اساسي توانمنديها و ضعفهاي هر انساني هستند (WHO، 1994). اين سه ويژگي فرد را قادر ميسازند كه فرصتهاي زندگياش را مغتنم شمرده، براي مقابله با خطرات احتمالي آماده باشد، به خانواده و جامعهاش بيانديشد و نگران مشكلاتي كه در اطرافش وجود دارد، باشد و به چارهانديشي بپردازد. مهارتهاي زندگي بهعنوان واسطههاي ارتقاي سه ويژگي فوقالذكر در آدمها ميتوانند فرد و جامعه را در راه رسيدن به اهداف فوق كمك نمايند. يونيسف مهارتهاي زندگي را در چندين سطح دستهبندي ميكند: سطح اول، مهارتهاي پايهاي و اساسي روانشناختي و اجتماعي هستند. اين مهارتها به شدت متأثر از فرهنگ و ارزشهاي اجتماعي ميباشند، نظير خودآگاهي و همدلي. سطح دوم، مهارتهايي هستند كه تنها در شرايط خاص مورد استفاده قرار ميگيرند، نظير مذاكره، رفتار جرأتمندانه، و حلّ تعارض. سطح سوم، مهارتهاي زندگي كاربردي هستند، نظير مبارزه با نقشهاي جنسيتي سنتي يا امتناع از سوءمصرف مواد. [1]
پی نوشت : .[1] برگرفته از كتاب: راهنماي عملي برگزاري كارگاههاي آموزش مهارتهاي زندگي: كتاب راهنماي مدرس/ تأليف: لادن فتي... (و ديگران).- تهران: دانژه، ۱۳۸۵.
علل برانگيزاننده خشم از جمله عواملي كه مي تواند ما را در مديريت خشم و استفاده بهينه از آن كمك كند، توجه به علل آن است. علل تحريك كننده خشم متعددند، اما كاملا از هم جدا نيستند، بلكه با هم تعامل و همپوشي دارد. برخي از اين علل عبارتند از: 1. شناختي، شامل خطاهاي شناختي و افكار معيوب (بايدهاي الزام آور، فاجعه سازي از رويدادها و توقّع هاي افراطي از خود، خدا، ديگران و هستي)؛ 2. علل رفتاري؛ مانند: حمله جسماني يا حمله كلامي مستقيم و غيرمستقيم؛ 3. اخلاقي؛ مانند: كبر، حسد، عجب، مجادله، عيب جويي، استهزا، مخالفت، مكر و حيله، و حرص و طمع؛ 4. روان شناختي؛ مانند: احساس طرد شدن، ناكامي، پيش بيني ناكامي، احساس گناه، حسادت، غم، اضطراب، احساس حقارت و استرس؛ 5. اجتماعي؛ مانند بي عدالتي، فريب كاري، روابط جريحه دار گذشته و يادگيري؛ 6. اقتصادي؛ مانند تورم؛ 7. طبيعي؛ مانند گرما، شكستن نوك مداد در حال نوشتن؛ 8. وسوسه شيطان، نفس و انسان هاي شيطان صفت؛ 9. فيزيولوژيكي؛ مانند مجروح شدن، خستگي، عدم تعادل هورمون ها (خانم ها در دوران قاعدگي)؛ 10. شخصيتي: افراد زودرنج حساسيت بالاتري دارند (اينجا بايد حساسيت درمان شود تا خشم برطرف شود.) . [1]
هدف گذاری افرادی که در زندگی جهان بینی توحیدی دارند و همه فعالیت های ریز و درشت و خرد و کلان شان در سمت هدف غایی یعنی ملاقات خداوند و بهشت است از نظر شخصیتی و بهداشت روان سالم تر هستند. برای هدف گذاری باید الف- ابتدا بطور دقيق مشخص كنيد كه چه مي خواهيد . ب- عمل كنيد. ج- توجه كنيد كه عملتان چه پيامدهايي در بردارد (كنترل ونظارت - نقد و سنجش و ارزيابي). د- طرز عمل خود را تغيير دهيد تا وقتي به نتيجه مطلوب برسيد (انعطاف) ویژگی های هدف هدفهايي كه مشخص مي كنيد بايد داراي شرايط زير باشد: 1-کاملاً مشخص و تعريف شده باشد.(Specific) 2- قابل سنجش و اندازه گيري باشد.(Measurable) 3- دست يافتني باشد.(Acheivable) 4- واقعي باشد.(Realistic) 5- به موقع و به هنگام باشد.(Timely) نكته: 5 شرط فوق به مدل SMARTمعروف است. 6- بيان قاطع ومحكم اهداف. 7- نوشتن اهداف (دفترچه محرمانه هدفگذاري). 8- مشخص كردن ايستگاههاي بين راه. 9- تعيين موضوعات و ابعاد هدف. 10- شناخت صحيح از هدف و در نظر گرفتن تناسبات روحي و رواني. 11- در نظر گرفتن استعدادها . 12- توجه صحيح به الويتها و اهميت. 13- تناسب به رسالت ها و ارزش ها. 14- ريز كردن اهداف كلي تر به اهداف ريز تر و دقيق تر. 15- بدون تكيه زدن بر امكانات بروني از امكانات بيرون مي توان استفاده كرد اما نبايد به آن تكيه نمود. [1]
راهکارخلاصی از استرس کاری شاید رها شدن از استرس و فشار کار غیر ممکن به نظر برسد اما چند دقیقه رهایی و آرامش می تواند به خوبی کارایی و احساس لذت و وضعیت سلامتی شما را بهبود ببخشد. ● مراحل زیر را در زمان مواجهه با استرس به کار بگیرید و آز نتایج آن بهرمند شوید. ۱) چندین نفس عمیق بکشید اجازه دهید قفسه سینه و شکم شما در زمان دم گرفتن انبساط پیدا کنند. و به آرامی هوا را به بیرون برانید. ۲) در شرایط برخورد با دیگران و شرایط بدی که هنگام کار پیش می آیند موقعیت را تغییر دهید می توانید از آن محل دور شوید حتی تا محل آب سردکن برای خوردن آب بروید این می تواند به شما کمک کند تا فکر خود را روی موضوع متمرکز کنید. ۳) بخندید! این روحیه سبب می شود دیگران شما را به عنوان فردی قوی بشناسند. یکی از جکهای مورد علاقه خود را بخوانید یا برای دوستان خود تعریف کنید.دوستی داشتم که هر وقت لطیفه زیبایی می شنید، آن را یادداشت می کرد و برای خود دفتری پر از لطیفه های ناب فراهم کرده بود. و با آن دفتر نه تنها موجبات شادی خود بلکه سایر دوستان را هم فراهم می کرد. ۴) از یک بازی رها کنندهٔ استرس استفاده کنید. می توانید از حلقه های مینی بسکتبال دارت بورد ( پیکان و هدف ) استفاده کنید. این عمل اثر فوق العاده ای دارد. ۵) چشمهای خود را ببندید و به یک موسیقی آرام ( دعا، نغمه پرندگان، نسیم، صدای امواج دریا و..) که مورد علاقه شماست گوش دهید. ۶) خود را در یک تعطیلات زیبا در گذشته ها یا حتی در آینده تصور کنید یا یکی از موفقیتهای بزرگ خود را به خاطر بیاورید. ۷) با همکاران خود محیطی سرگرم کننده بوجود آورید این به شما کمک می کند تا فشارها را تحمل کرده و هر روز صبح با علاقه بیشتری سر کار بروید. ▪ نکته : سعی کنید در مورد دیگران با دید مثبت قضاوت کنید و دنبال چیزی بگردید که محیط کارتان را دلپذیر تر کند.
چگونه مشكلات زندگي خودراحل كنيم؟ به اعتقاد روان شناسان نگرش و برداشت افراد از رويدادها بسيار مهم و تعيين كننده تر از خود حوادث است. ممكن است افراد، مشكلات مشابهي را در زندگي خود تجربه كنند امّا اين كه چه تحليل و برداشتي از آن دارند، در حالات رواني آن ها بسيار مؤثر است. افرادي كه نگرش منفي به زندگي دارند و همه چيز را تاريك و غيرقابل تحمّل مي دانند، عملاً زندگي براي آن ها سخت و دشوار خواهد شد. از تعبيرات شما هم استفاده مي شود كه كلاً در مورد زندگي تان نگرش منفي داريد و احساس شكست و نااميدي مي كنيد. شما بايد باورهاي نامعقول خود را شناسايي و اصلاح كنيد. تنها در اين صورت است كه مي توانيد از زندگي خود لذت برده و به شادي و موفقيت راه يابيد. 1. يكي از عوامل ناراحتي هاي انسان و چيزي كه زندگي را براي وي غيرقابل تحمّل مي كند، «بايد انديشي» يا به قول كارن هورناي، حكومت بايدها است. به اعتقاد وي سه «بايد» مولّد مشكلات اصلي انسان هستند: الف. شرايط زندگي ام بايد به نحوي باشد كه به همة خواسته هايم برسم. در غير اين صورت زندگي برايم ارزشي ندارد. ب. همه بايد با من منصفانه برخورد كنند و احترام مرا نگه دارند. ج. من بايد تأييد ديگران را جلب كنم و در همة كارهايم موفق باشم. به احتمال زياد شما هم انتظار داريد كه از نظر اقتصادي مثل ديگران باشيد و به همة خواسته ها و آرزوهاي تان برسيد، و در خانواده همه با شما خوب برخورد كنند. وقتي مي بينيد كه مثل ديگران نيستيد و يا كسي به شما چيزي مي گويد، فوراً ناراحت مي شويد و احساس شكست و نااميدي مي كنيد. 2. توقع و انتظارات بيش از حد از خود نداشته باشيد؛ 3. به ابعاد مثبت زندگي خود نيز توجه داشته باشيد؛ 4. مشكلات زندگي امتحان الهي است، 5. هميشه به خداوند توكل داشته باشيد؛ 6. سعي كنيد با كمك و مشورت دوستان زندگي خود را بهبود بخشيد؛ 7. توجه و دقت به مضمون اين آيه روحية اميد را در انسان تقويت مي كند: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً؛پس حتماً با سختي آساني است، حتماً با سختي آساني و گشايشي است». [1]
وسواسهاي نابهنجار این بیماری را با ويژگيهاي زير بشناسيم: 1. جنبهي افراطي، نامعقول، اجباري (فشار از درون است نه از بيرون) و نامتناسب دارند. 2. انصراف از آنها مشكل است. 3. درماندگي مشخصي را در فرد باعث ميشود. 4. دقت قابل ملاحظهاي را به خود اختصاص ميدهد. 5. بازده فعاليتهاي روزمره را تحت تأثير قرار ميدهد. [1] در وسواس روان شناختي (نابهنجار) به درمان جدّي نياز است و در درمان بايد از روانشناس باليني و روان پزشك كمك گرفت. و هر چه ديرتر اقدام شود درمان مشكلتر ميگردد
علل انحراف فرزندان فقر و پول زیاد برای انسان غیر متعهد احساس ارزشمند نبودن اعتماد به نفس پایین نداشتن مهارت قاطعیت ( نه نگفتن و..) محیط زندگی،کاری، ورزشی، تحصیلی ناسالم منحرف بودن پدر و مادر یا خویشاوندان نزدیک مشاجره های پی در پی والدین جدایی و طلاق پدر مادر سبک تربیتی سهل گیرانه سبک تربیتی مستبدانه همبازیان و دوستان ناسالم در دسترس بودن عوامل انحراف زا( فیلم های جنسی و...) روابط زناشویی محافظت نشده و رعایت نکردن آداب اسلامی شوخی های جنسی والدین با هم دیگر برنامه نداشتن والدین برای تربیت جنسی شوخی های جنسی با فرزند بی کاری فراهم نکردن شرایط ازدواج فراغت زیاد بی توجهی به نیازهای جسمی فرزندان بی توجهی به نیازهای عاطفی فرزندان دیدن فیلم های جنایی و جنسی بی توجهی به تربیت دینی( به خصوص نماز) مربیان و معلمان منحرف شبهات فکری بی پاسخ (نیافتن معنای زندگی، حل نشدن سئوالات مربوط به شرور عالم و..) شایعات درباره الگوهای دینی امر به معروف و نهی از منکر های ناشیانه الگوهای دینی ناسالم و فاسد [1]
عروسی شاد حلال مولودی خوانی افراد خوش صدا غذاها و میوه ها و شیرینی های خوشمزه(بدون اسراف) دعوت از لطیفه گوی حرفه ای تواشیح مسابقه های ابتکاری و بامزه اجرای نمایش های طنز با افراد ماهر مسابقه لطیفه و جوک گویی حلال خاطره گویی مربوط به عروسی موسیقی طبیعت مانند نغمه پرندگان، باران، امواج دریا و... ( موقع غذا، شروع مجلس) دست زدن متعارف و غیرلهوی و متعارف اتاق کودکان و برنامه های شاد کودکانه متنوع(کارتون، بازی، نقاشی، و...) نغمه ها و آوازهای غیر مطرب و غیر لهوی حرکت موزون و نمایشی غیرلهوی مانند کاتاهای ورزش های رزمی ، پانتومم، چوب بازی و... فیلم کمدی تقلید صدا با حفظ حرمت و رضایت افراد [1]
پی نوشت : [1]. ماهنامه خانه خوبان، بهمن 1391، شماره 49، ص44.
ازدواج با انگيزه هاي غلط جبران كمبودهاي شخصي فرار از تنهايي به خاطر جذابيت ظاهري پُز دادن با موفقیت مادی شریک زندگی پز دادن باموفقیت معنوی شریک زندگی ارتقاء یافتن علمی یا معنوی توسط همسر فقط ارضاي جنسي انگيزه مالي انتقام از دیگری(همسر یا...) فقط داشتن فرزند همرنگ دیگران شدن رفع مشكل بي كاري کسب تسهیلات متأهلی نجات يك انسان( از تنهايي، خودكشي، فقر و..) فرار از مشکل خانوادگي ( اعتياد والدين، سوء استفاده جنسي و جسمي و..) فرار از ناپدری یا نامادری فرار از افسردگي ازدواج به دلیل بالا رفتن سن ازدواج به دلیل دوری از خانواده(جایگزین پیدا کردن و فرار از تنهایی) ازدواج به دلیل زیبایی ظاهری به خاطر عشق و وابستگي رواني شديد به خاطر ترس از بالا رفتن سن و ترشیدگی به دليل پا فشاري دیگران [1]
اختلال وسواس جبری(OCD) افراد مشهوری که OCD داشتند 1- هواردهاگز(تهیه کننده و کارگردان هالیودی- اتمام دوره خلبانی اختصاص رکورد پرواز به دور دنیا در سال 1938) وحشت از آلودگی وسرایت بیماری ؛ 2 – سا موئل جانسون(1709-1784) هم مبتلا بهOCD وهم مبتلا به تورت (تیک های پیچیده وتیک های آوایی پیچیده)بود.فردی فوق العاده خلاق وبا هوش که اولین فرهنگ لغت انگلیس را نوشت. 3- چارلز دیکنز: او وسواس زیادی نسبت به نظم وتمیزی داشت و از بد شکلی هراسی وحشت داشت. 4-هانس کریستن اندرسون:نویسنده دانمارکی ورمان نویس بود.او افسردگی هم داشت. 5- جان بانیان:نویسنده انگلیسی که افکار وسواس گونه و کفر آمیزنسبت به خدا و حضرت مسیح (ع) داشت. 6- مارتین لوتر:روحانی وخداشناس و اصلاح طلب که وسواس در ارتباط دین وخدا داشت. [1]
8 نوع شيوه دوست داشتن از نظر اشتنبرگ مثلث عشق کامل سه ضلع دارد: صمیمیت+ هوس و شهوت+ تعهد انواع صميميت هوس تعهد فقدان عشق: ضعيف ضعيف ضعيف همدلي: قوي ضعيف ضعيف شور و شوق: ضعيف قوي ضعيف عشق خالي: ضعيف ضعيف قوي رمانتيك: قوي قوي ضعيف عاطفي(دوجانبه): قوي ضعيف قوي ابلهانه(هاليوودي): ضعيف قوي قوي آرماني(كامل): قوي قوي قوي
موسیقی درمانی( درمان اختلالات روانی) سؤال: امروزه موسيقي براي معالجه بعضي از بيماريهاي رواني مانند افسردگي، اضطراب، مشکلات جنسي و سرد مزاجي زنان بکار ميرود، حکم آن چيست؟ پاسخ: خامنهای: اگر احراز شود که نظر پزشک متخصص و امين اين است که معالجه متوقف بر استفاده از موسيقي است، بهکارگيري آن به مقداري که معالجه بيمار اقتضا ميکند اشکال ندارد. [1] مکارم شیرازی: در صورتى كه واقعاً درمان منحصر به فرد باشد، اشكالى ندارد و اين مسأله با مراجعه به اطّباى متخصّص روشن مىشود؛ ولى از وسوسههاى نفس و شيطان بپرهيزيد. [2] بهجت: آیتالله بهجت: استفاده موسيقى براى درمان نيز همانند موارد ديگر آن جايز نيست. [3] صافی گلپایگانی: این فرض نادر است و علاقمندان به موسیقی آن را مطرح مینمایند، به هرحال اگر در مورد علاج بیمار منحصر به استفاده از موسیقی باشد، مثلاً در موردی که علاج و دوا منحصر به شراب شود، استفاده از آن جایز میشود. [4]
تو میتوانی در یک پارک شهربازی، پسرکی سیاه پوست به مرد بادکنک فروشی نگاه می کرد، که از قرار معلوم فروشنده مهربانی بود . بادکنک فروش یک بادکنک قرمز را رها کرد تا در آسمان اوج بگیرد و بدین وسیله جمعیتی از مشتریان جوان را جذب خود کرد. سپس بادکنک آبی و همین طور یک بادکنک زرد و بعد از آن یک بادکنک سفید را رها کرد، بادکنک ها سبکبال به آسمان رفتند و اوج گرفتند و ناپدید شدند. پسرک سیاهپوست هنوز به تماشا ایستاده بود و به یک بادکنک سیاه خیره شده بود، تا این که پس از لحظاتی پرسید: آقا اگر بادکنک سیاه را هم رها کنید بالا می رود؟ مرد بادکنک فروش لبخندی به روی پسرک زد و با دندان نخی که بادکنک سیاه را نگه داشته بود برید و بادکنک به طرف بالا اوج گرفت و گفت : آن چیزی که سبب اوج گرفتن بادکنک می شود رنگ آن نیست بلکه چیزی است که در درون بادکنک وجود دارد. [1]
پی نوشت : [1] . نرم افزار نیشها و نوش ها، سایت اسک دین دات کام