تشابه یا تساوی؟
مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى ج19 128 فلسفه خاص اسلام در باره حقوق خانوادگى ..... ص : 127
مىگويند اسلام دين مردان است و زن را انسان تمام عيار نشناخته است. اگر اسلام زن را انسان تمام عيار مىدانست تعدد زوجات را تجويز نمىكرد، حق طلاق را به مرد نمىداد، شهادت دو زن را با يك مرد برابر نمىكرد، رياست خانواده را به شوهر نمىداد، ارث زن را مساوى با نصف ارث مرد نمىكرد.
لازمه اشتراك زن و مرد در حيثيت انسانى چيست؟ لازمهاش اين است كه حقوق زن و مرد علاوه بر تساوى و برابرى، متشابه و يكنواخت هم بوده باشند و هيچ گونه تقسيم كار و تقسيم وظيفهاى در كار نباشد؟
تساوى غير از تشابه است؛ تساوى برابرى است و تشابه يكنواختى. ممكن است پدرى ثروت خود را به طور متساوى ميان فرزندان خود تقسيم كند اما بهطور متشابه تقسيم نكند. مثلًا ممكن است اين پدر چند قلم ثروت داشته باشد: هم تجارتخانه داشته باشد و هم ملك مزروعى و هم مستغلات اجارى، ولى نظر به اينكه قبلًا فرزندان خود را استعداديابى كرده است، در يكى ذوق و سليقه تجارت ديده است و در ديگرى علاقه به كشاورزى و در سومى مستغل دارى، هنگامى كه مىخواهد ثروت خود را در حيات خود ميان فرزندان تقسيم كند، با در نظر گرفتن اينكه آنچه به همه فرزندان مىدهد از لحاظ ارزش مساوى با يكديگر باشد و ترجيح و امتيازى از اين جهت در كار نباشد، به هر كدام از فرزندان خود همان سرمايه را مىدهد كه قبلًا در آزمايش استعداديابى آن را مناسب يافته است.
تفاوت های زن و مرد
مقدمه:
اين تفاوتها به هيچ وجه مربوط نيست به اينكه مرد يا زن جنس برتر است و ديگرى جنس پايينتر و پستتر و ناقصتر. قانون خلقت اين تفاوتها را براى اين به وجود آورده است پيوند خانوادگى زن و مرد را محكمتر كند حقوق و وظايف خانوادگى را ميان زن و مرد تقسيم كند. شبيه منظور اختلافات ميان اعضاى يك بدن، اگر قانون خلقت هر يك از چشم و گوش و پا و دست و ستون فقرات را در وضع مخصوصى قرار داده است، نه از آن جهت است كه با دو چشم به آنها نگاه مىكرده و به يكى نسبت به ديگرى جفا روا داشته است.
1- زن در طبيعت
الكسيس كارل، فيزيولوژيست و جراح و زيست شناس معروف فرانسوى كه شهرت جهانى دارد، در كتاب بسيار نفيس خود انسان موجود ناشناخته به هر دو قسمت اعتراف مىكند؛ يعنى هم مىگويد زن و مرد به حكم قانون خلقت متفاوت آفريده شدهاند و هم مىگويد اين اختلافات و تفاوتها وظايف و حقوق آنها را متفاوت مىكند.
وى در فصلى كه تحت عنوان «اعمال جنسى و توليد مثل» در كتاب خود باز كرده است مىگويد:
... اختلافى كه ميان زن و مرد موجود است تنها مربوط به وجود زهدان و انجام زايمان نزد زن و طرز تعليم خاص آنها نيست، بلكه نتيجه علتى عميقتر است كه از تأثير مواد شيميايى مترشحه غدد تناسلى در خون ناشى مىشود.
به علت عدم توجه به اين نكته اصلى و مهم است كه طرفداران نهضت زن فكر مىكنند كه هر دو جنس مىتوانند يك قسم تعليم و تربيت يابند و مشاغل و اختيارات و مسؤوليتهاى يكسانى به عهده گيرند. زن در حقيقت از جهات زيادى با مرد متفاوت است. يكايك سلولهاى بدنى، همچنين دستگاههاى عضوى، مخصوصاً سلسله عصبى نشانه جنس او را بر روى خود دارد. قوانين فيزيولوژى نيز همانند قوانين جهان ستارگان، سخت و غير قابل تغيير است؛
اين دانشمند بزرگ، هم تفاوتهاى طبيعى زياد زن و مرد را بيان مىكند و هم معتقد است اين تفاوتها زن و مرد را از لحاظ وظيفه و حقوق در وضع نامشابهى قرار مىدهد.
2- از لحاظ روانى.
ميل مرد به ورزش و شكار و كارهاى پر حركت و جنبش بيش از زن است.
احساسات مرد مبارزانه و جنگى و احساسات زن صلح جويانه و بزمى است. مرد متجاوزتر و غوغاگرتر است و زن آرامتر و ساكتتر. زن از توسل به خشونت درباره ديگران و در باره خود پرهيز مىكند و به همين دليل خودكشى زنان كمتر از مردان است. مردان در كيفيت خودكشى نيز از زنان خشن ترند. مردان به تفنگ، دار، پرتاب كردن خود از روى ساختمانهاى مرتفع متوسل مىشوند و زنان به قرص خوابآور و ترياك و امثال اينها.
احساسات زن از مرد جوشانتر است، يعنى زن در مورد امورى كه مورد علاقه يا ترسش هست زودتر و سريعتر تحت تأثير احساسات خويش قرار مىگيرد، و مرد سردمزاجتر از زن است. زن طبعاً به زينت و زيور و جمال و آرايش و مدهاى مختلف علاقه زياد دارد برخلاف مرد. احساسات زن بىثباتتر از مرد است. زن از مرد محتاطتر، مذهبىتر، پرحرفتر و ترسوتر و تشريفاتىتر است.
احساسات زن مادرانه است و اين احساسات از دوران كودكى در او نمودار است.
علاقه زن به خانواده و توجه ناآگاهانه او به اهميت كانون خانوادگىبيش از مرد است.
زن در علوم استدلالى و مسائل خشك عقلانى به پاى مرد نمىرسد ولى در ادبيات، نقاشى و ساير مسائل- كه با ذوق و احساسات مربوط است- دست كمى از مرد ندارد.
مرد از زن بيشتر قدرت كتمان راز دارد و اسرار ناراحت كننده را در درون خود حفظ مىكند و به همين دليل ابتلاى مردان به بيمارى ناشى از كتمان راز بيش از زنان است.
زن از مرد رقيق القلبتر است و فوراً به گريه و احياناً به غش متوسل مىشود.
3- از نظر احساسات [نسبت] به يكديگر.
مرد بنده شهوت خويشتن است و زن در بند محبت مرد است. مرد زنى را دوست مىدارد كه او را پسنديده و انتخاب كرده باشد و زن مردى را دوست مىدارد كه ارزش او را درك كرده باشد و دوستى خود را قبلًا اعلام كرده باشد. مرد مىخواهد شخص زن را تصاحب كند و در اختيار بگيرد و زن مىخواهد دل مرد را مسخر كند و از راه دل او بر او مسلط شود. مرد مىخواهد از بالاى سر زن بر او مسلط شود و زن مىخواهد از درون قلب مرد بر مرد نفوذ كند. مرد مىخواهد زن را بگيرد، زن مىخواهد او را بگيرند. زن از مرد شجاعت و دليرى مىخواهد و مرد از زن زيبايى و دلبرى. زن حمايت مرد را گرانبهاترين چيزها براى خود مىشمارد. زن بيش از مرد قادر است بر شهوت خود مسلط شود. شهوت مرد ابتدايى و تهاجمى است و شهوت زن انفعالى و تحريكى.
در شماره 90 مجله زن روز نظريه يك پروفسور روانشناس مشهور امريكايى به نام پروفسور ريك- كه ساليان دراز به تفحص و جستجو در احوال زن و مرد پرداخته و نتايجى به دست آورده و در كتاب بزرگى تفاوتهاى بىشمار زن و مرد را نوشته است- منعكس شد.
«براى مرد خسته كننده است كه دائم نزد زنى كه دوستش دارد بسر برد اما هيچ لذتى براى زن بالاتر از اين نيست كه هميشه در كنار مرد مورد علاقهاش بسر برد.
خوشبختى از نظر مردها به دست آوردن مقام و شخصيتى قابل احترام در ميان اجتماع است. خوشبختى براى يك زن يعنى به دست آوردن قلب يك مرد و نگاهدارى او براى تمام عمر.
برخى نوشتهها در تفسير تاريخ روابط زن و مرد، يگانه اصلى را كه به كار مىبرند اصل تضاد است (زن و مرد را مانند دو طبقه ديگر اجتماعى كه دائماً در جنگ و كشمكش بوده است فرض مىكنند)
دوگونگى احساسات مرد و زن نسبت به هم
نه تنها علاقه خانوادگى زن و مرد به يكديگر با علاقه به اشياء فرق مىكند، علاقه خود آنها به يكديگر نيز متشابه نيست؛ يعنى نوع علاقه مرد به زن با نوع علاقه زن به مرد متفاوت است. با اينكه تجاذب طرفينى است اما به عكس اجسام بيجان، جسم كوچكتر جسم بزرگتر را به سوى خود مىكشاند. آفرينش، مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا و زن را مظهر محبوبيت و معشوقيت قرار داده است. احساسات مرد نيازآميز و احساسات زن نازخيز است. احساسات مرد طالبانه و احساسات زن مطلوبانه است.
در مجله زن روز، شماره صد و يك، يك بحث روانشناسى از يك خانم روانشناس به نام كليودالسون نقل كرده است. اين خانم مىگويد:
«به عنوان يك زن روانشناس، بزرگترين علاقهام مطالعه روحيه مردهاست. چندى پيش به من مأموريت داده شد كه تحقيقاتى در باره عوامل روانى زن و مرد به عمل آورم و به اين نتيجه رسيدهام:
1. تمام زنها علاقه مندند كه تحت نظر شخص ديگرى كار كنند و بهطور خلاصه از مرئوس بودن و تحت نظر رئيس كار كردن بيشتر خوششان مىآيد.
2. تمام زنها مىخواهند احساس كنند كه وجودشان مؤثر و مورد نياز است.».
سپس اين خانم اينطور اظهار عقيده مىكند:
«به عقيده من اين دو نياز روحى زن از اين واقعيت سرچشمه مىگيرد كه خانمها تابع احساسات و آقايان تابع عقل هستند. بسيار ديده شده كه خانمها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابرى مىكنند، بلكه گاهى در اين زمينه از آنها برتر هستند.
نقطه ضعف خانمها فقط احساسات شديد آنهاست. مردان هميشه عملىتر فكر مىكنند، بهتر قضاوت مىكنند، سازمان دهنده بهترى هستند و بهتر هدايت مىكنند.
پس برترى روحى مردان بر زنان چيزى است كه طراح آن طبيعت مىباشد. هر قدر
هم خانمها بخواهند با اين واقعيت مبارزه كنند بىفايده خواهد بود. خانمها به علت اينكه حساستر از آقايان هستند، بايد اين حقيقت را قبول كنند كه به نظارت آقايان در زندگىشان احتياج دارند ... بزرگترين هدف خانمها در زندگى «تأمين» است و وقتى به هدف خود نايل شدند دست از فعاليت مىكشند. زن براى رسيدن به اين هدف از روبرو شدن با خطرات بيم دارد. ترس، تنها احساسى است كه زن در برطرف كردن آن به كمك احتياج دارد ... كارهايى كه به تفكر مداوم احتياج دارد، زن را كسل و خسته مىكند ...»
:: موضوعات مرتبط:
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى ج19 128 فلسفه خاص اسلام در باره حقوق خانوادگى ,
,
,
,
,
ص : 127"jahfi ,
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1